User Review
( vote)شخصیتها و طبیعت در مفهوم تاریخ علمی
برای تبیین چگونگی علوم، دو نظریه یا رویکرد بیان شده است که به شرح زیر اند:
رویکرد شخصیت گرایانه و رویکرد طبیعت گرایانه
_ نظریهی شخصیت گرایانهی تاریخ علمی بر انبوه پیشرفتها و خدمات افراد تاکید میورزد. به این صورت که بر طبق این نظریه همهی پیشرفتها و تغییرات به صورت مستقیم به اراده و نیروی اشخاص منحصر میشود که به تنهایی تاریخ را رقم زدهاند. بر طبق این نظریه، این داروینها، هیتلرها و ناپلئونها هستند که شکل دهندهی رویدادهای تاریخی عظیم بودهاند.
بر طبق این مفهوم بدون حضور شخصیتها وقایع تاریخی به وقوع نمیپیوست و در واقع بیان میکند که این شخصیتها هستند که زمان را میسازند.
اما دیده شده که در بیشتر مواقع نیز کار بسیاری از دانشمندان، پژوهشگران و فلاسفه، در طول حیاتشان مورد توجه قرار نگرفته است و از نطریات آنها غفلت شده است و حتی دچار سرکوب شدهاند اما بعدها مورد پذیرش واقع شدهاند.
این موضوع نشان میدهد که جو فرهنگی و روانی دورانها و جوامع میتواند در پذیرش و یا عدم پذیرش یک اندیشه تاثیر گذار باشد. بنابراین این تصور که شخصیتها سازندهی زمان هستند؛ درست به نظر نمیرسد. پس نظریهی طبیعت گرایانه به میان میآید.
_ نظریهی طبیعت گرایانه، نقش شخصیتها را کم رنگ میداند و معتقد است که این موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که توانست دانشمندان را در بستر خود به وجود آورد. و اگر این افراد نبودند افراد دیگری تحول را در زمینههای خود بوجود میآوردند؛ مثلا اگر چارلز داوین زمانی که خیلی جوان بود میمرد؛ شخص دیگری نظریهی تکامل را ارائه میداد و این تنها یک دلیل میتوانست داشته باشد و آن هم شرایط زمانه بوده است. این دیدگاه نگاهی عکس دیدگاه شخصیت گرایانه دارد و بیان میکند که این زمان است که شخصیتها را بوجود میآورد.
اما نکتهی مهم و نتیجهی این دو دیدگاه در این است که، وجود هر دو باهم و تاکید بر هم در تبیین تاریخ علمی اثر گذار بودهاند.
به عنوان مثال در قرون وسطا که زمانه تحت تاثیر کلیسا بوده؛ بسیاری از دانشمندان نمیتوانستند که نظریات خود را بیان کنند؛ چرا که پایهی همه چیز در آن زمان مذهبِ کلیسا بوده است و بنابراین اگر نظریه فردی مخالف با عقاید کلیسا بود فرد را به صلابه میکشیدند اما وقتی تاریخ وارد دورهی رنسانس شد؛ یعنی زمانی که تسلط کلیسا کم شد فضا و جامع به افراد اجازهی بیان نظریات را میداد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جامعه و شخصیتها، هر دو در کنا هم تاریخ علمی را به وجود آوردهاند.